پیش نگاه شما سنگ طلا می شود … نذر و نیاز دلم باز ادا می شود هلهله افتاده در نغمه ی نقاره ها … عطر شفا میرسد از قل فواره ها میرسم و بی صدا حلقه به در می زنم … حلقه ی زنجیر بر پای سفر می زنم آمده ام پیش تو سفره ی دل وا کنم … گم شده ام را مگر پیش تو پیدا کنم چشمه ی چشمان من نور ندارد ولی … نور خدا ...