این بار زنده میخواهمت ...

نوشته شده توسط:helma sadat | ۱ دیدگاه

این بار زنده میخواهمت

نه در رویا نه در مجاز

این که خسته بیایی

بنشینی در برابرم دراین کافه ی پیر

نه لبخند بزنی آنگونه ک در رویاست

و نه نگاه عاشقانه ای بدوزی در نگاهم

صندلیت را عوض کنی

در کنارم بنشینی

سر خسته ات را روی شانه ام بگذاری

و به جای دوستت دارم بگویی

« گم کرده ام تو را ، کجایی؟؟؟ »

  • صابر اذعانی (نا مشخص)

    صابر اذعانی (نا مشخص)

    • ۱۳۹۴/۰۸/۱۶ - ۰۰:۰۰:۵۷

    مرسی حلماجان...چه متن زیبایی بود... خیلی خوشحالم ک دوباره اینجا میبینمت