شب تعزیه، شمـــر هم گریه می کرد !

نوشته شده توسط:helma sadat | ۰ دیدگاه

دخترک از میان جمعیتی که گریه کنان شاهد اجرای تعزیه اند رد میشود

عروسک و قمقمه اش را محکم زیر بغل میگیرد

شمر با هیبتی خشن همانطور که دور

امام حسین میچرخد و نعره میزند

از گوشه چشم دخترک را میپاید...

او با قدم های کوچکش از روی سکوهای تعزیه بالا میرود

از مقابل شمر میگذرد و در مقابل امام حسین می ایستد

به لب های سفید و خشک شده اش زل میزند

قمقمه را که آب تویش قلپ قلپ صدا میدهد در مقابل او میگیرد

شمشیر از دست شمر می افتد و رجز خوانی اش قطع میشود

دخترک گفت: بخور برای تو آوردم و بر میگردد

رو بروی شمر که حالا بر زمین زانو زده می ایستد

مردمک های دخترک زیر لایه ی براق اشک میلرزد

توی چشم های شمر نگاه میکند و با بغض میگوید: بابای بد!!!

آن شب شمر تعزیه هم برایت گریه میکرد...

 

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...