˙·٠•●♥ نکند فاش کنی راز دلت را پسرم ♥●•٠·˙

نوشته شده توسط:صابر اذعانی | ۲ دیدگاه

بسم الله

نکند فاش کنی راز دلت را پسرم!

هر چه دیدی تو فراموش کن اینجا؛ پسرم!

                                                                                                               

کمکم کن که از این کوچه سریع تر برویم

اندکی آمده حالا نفسم جا، پسرم!

 

زیر پهلوی مرا با تنت آرام بگیر

کن تو با سینه بشکسته مدارا، پسرم!

 

دست من را تو بگیری به خدا باکم نیست

کوچه گر پر شود از هجمه اعدا، پسرم!

 

پا شدی روی سر ِ پنجه؛ ولی... طوری نیست؛

می شود قدّ تو اندازهء بابا، پسرم!

 

ای فدای تو و رگ های ورم کرده تو

می شود عقدهء در سینهء تو وا، پسرم!

 

بین ما و تن دیوار و خدا خواهد ماند

می شود باعث این فاجعه، رسوا، پسرم!

 

قامت مادرت اینگونه خمیده ست ولی؛

نگذاری بشود قدّ پدر تا، پسرم!

 

می شوی پیر از این غصه ولی مادر جان!

نکند فاش کنی راز دلت را پسرم!

[شاعر: حنیف منتظرقائم]

  • حلما (نا مشخص)

    حلما (نا مشخص)

    • ۱۳۹۳/۱۲/۱۴ - ۱۷:۵۳:۳۳

    بسیااااار زیبا بود. مرسی واقعا چه حسه بغضی تو گلوم آورد. ممنون و خسته نباشی صابر جان

    پاسخ مدیر (s-ezani ):   آخی...فدات...ممنون از اینکه حستو گفتی...مرسی از حسن نظرت حلماجانツ
  • manicure

    manicure

    • ۱۳۹۶/۰۱/۱۹ - ۱۴:۳۱:۰۸

    It's not my first time to pay a quick visit this website,
    i am visiting this site dailly and take fastidious facts from here everyday.