


دلم کمی خدا می خواهد ... کمی سکوت ... کمی آخرت ... دلم دل بریدن می خواهد ... کمی اشک ... کمی آغوش آسمانی ... دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست !! و یک خدا تا کمی با هم قدم بزنیم!! فقط همین.............!!
صدایت در گوشم است ... چهره ات جلوی چشمانم است ... مهربانی و لبخندت را می فهمم ... فقط نمیدانم چرا نمی بینمت ... دردم شبیه کسی است که عزیزش را از دست داده ... ولی با این تفاوت که من عزیزم را هنوز به دست نیاورده ام ...
تو فقط مال همین قلب پر احساس منی شب من با تو سحر خواهد شد تو نمی دانی من . . .
چه قدر عشق تو را می خواهم
تو بخوان تا همه احساس شوم کاش می دانستی . . . شعرهای دل من پیش نگاه تو به خاک افتاده است به سرم داد بزن . . تا بدانم که حقیقت داری این همه عشق برای دل تو ناچیز است
آسمان را به زمین وصل...
نمیدانی تنهایی من چقدر بزرگ است حتی اگر هزار سیب از دستهایم بچینی باز هم نمیدانی که ریشه های این درخت تا چه عمقی از خاک فرو رفته اند. وحتی اگر صد بار پرنده شوی وصد لانه بر شاخه هایم بسازی باز هم سکوت سنگین نگاهم نمی شکند کاش می دانستی تنهاییم چقدر بزرگ اس...
باران که می آید حضور مبهم یک هیچ مرا فرا می گیرد تپش های قلبم به شماره می افتد دم می رود و بازدم به سختی باز می گردد دلم سخت می گیرد.!!!!!!




_حساب و کتاب دنیا رو که ورق می زدم !!!!!!!_ _از فرمول عدالتش خوشم اومد....!!!!_ _هر چیزی رو " بگیری " که پشتش " اه و التماسه"....!!!!_ _یه چیزی رو باید " پس بدی " که اسمش " تقاصه " .....

